اتل متل ....


حجاب تو

اتل متل سمانه  یه دختر شهیده

یه دختری که هیچ وقت بابا جونو ندیده

بابا وقتی شهید شد مامان حامله بوده

بعد که سمانه اومد ،دیگه جنگی ندیده

مامان زود ازدواج کرد بایه مرد غریبه

سمانه حالا اونو بابای خود می دونه

هیچکی بهش نگفته، باباش یه مرد دیگه ست

باباش تو آسمونه، تو یه دنیای دیگه ست

هیچکی بهش نگفته باباش چه مهربون بود

چه ابروی کمونی، باباش چه خوش زبون بود

هیچکی بهش نگفته باباش یه قهرمون بود

تو دشتای شلمچه باباش یه دیده بون بود

سمانه قد کشیده بزرگ شده ماشالله

داره می ره دانشگاه دانشجو اون حالا

حراست دانشگاه، عاصیه از دست اون

مدام باید بهش بگن، موهات اومده بیرون

هفت قلم ارایشو یه مانتو کوچولو

شلوار برمودا و کفش های مثل پارو

تا حالا این دختر و بهشت زهرا نبردن

حتی جلوش اسمی از خون شهید نبردن

خانواده می گن که، بزار یه کم خوش باشه

باباش که رفته طفلی بزار که این خوش باشه

داره دلم می سوزه از بس که بی مرامیم

مگه شهید رفته که ما بخوریم بخوابیم؟

تو اون دنیا جواب باباش رو چی می دیم ما

یه وقت اگه بپرسه امانتم چی شد ها؟

حتی اگه سمانه باباش شهید نباشه

دختر شهر شهید باید اینجوری باشه؟!

 

*شاعر جانباز:ابوالفضل سپهر*



نظرات شما عزیزان:

ثنــــای دوست داشتنی
ساعت0:01---9 خرداد 1393
بساااار زیباااا

sepanta
ساعت19:32---8 خرداد 1393
خیلی زیبا بود
ممنون خواهرم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: ▓▒ C O N t i n u e ▓▒
|پنج شنبه 8 خرداد 1393برچسب:, |11:16 | مریم| |